Sunday, September 24, 2006

!کنون باید ای خفته، بیدار بود

این مطلب سال قبل را ببینید.

Saturday, September 09, 2006

در حضرت کریم، تمنا چه حاجت است؟


خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است؟
چون کوی دوست هست، به صحرا چه حاجت است؟

جانا، به حاجتی که تو را هست با خدا
کاخر دمی بپرس که ما را چه حاجت است

ای پادشاه حُسْن، خدا را بسوختیم
آخر سئوال کن که گدا را چه حاجت است

ارباب حاجتیم و زبان سئوال نیست
در حضرت کریم، تمنا چه حاجت است

جام جهان نماست، ضمیر مُنیر دوست
اظهار احتیاج، خود آن جا چه حاجت است

آن شد که بار منّت ملاح بردمی
گوهر چو دست داد، به دریا چه حاجت است

ای مدعی برو که مرا با تو کار نیست
احباب حاضرند، به اعدا چه حاجت است

حافظ تو ختم کن که هنر خود عیان شود
با مدعی نزاع و محاکا چه حاجت است