چون گریزانی ز ناله خاکیان؟
شرح گل بگذار از بهر خدا
شرح بلبل گو که از گل شد جدا
کز کرشمه غمزه غمازه اي
بر دلم بنهاده داغ تازه اي
من حلالش کردم ار خونم بريخت
من همي گفتم حلال، او مي گريخت
چون گريزاني ز ناله خاکيان؟
غم چه ريزي بر دل غمناکيان؟
هر کو نکند فهمی، زین کلک خیال انگیز ـ نقشش به حرام ار خود، صورتگر چین باشد
3 Comments:
ای مرغ چمن از این قفس بیرون شو
فردوس تورا می طلبد مفتون شو
طاووسی و از دیار یار آمده ای
یادآورروی دوست شو، مجنون شو
http://www.gazalvare.blogfa.com/
YE DOST!
خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است
چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است
جانا به حاجتی که تورا هست با خدای
کاخر دمی بپرس که مارا چه حاجت است
Post a Comment
<< Home