دعا
از نامه امام علی علیه السلام به فرزندشان امام حسن بخوانید:
خداوند در توبه را به روی تو گشوده است. هر گاه او را بخوانی بانگ تو را می شنود و اگر با او نجوا کنی، از نجوای تو با خبر می شود. مجال داری که حاجت خود را با او در میان بگذاری و سفره دلت را پیش وی باز کنی و اندوه های خود را با او بگویی و از او در امور خود اعانت بطلبی و از خزائن رحمتش چندان طلب کنی که دیگران را در عطای آنها توانایی نیست...
این خدای غنی، کلید خزائن خود را در دست تو نهاده است، یعنی به تو اذن درخواست کردن داده است، می توانی از او بخواهی تا درهای رحمتش را بر تو بگشاید. هر گاه که بخواهی می توانی ابرهای رحمت او را به باریدن بر خود فراخوانی...
دیده اید که گاهی سخن گفتن با کسی را خوش نمی داریم؟ هر چه می کنیم با کسی هم سخن شویم، نمی شود؟ چرا اینگونه است؟ جز این است که موانستی و مجانستی با او احساس نمی کنیم؟ آری، همنشینی و هم سخنی با کسی، و از آن انس و مخاطبه لذت بردن، مسبوق به دل بردگی است. باید دلی برده شود تا شوق گفتار پدید آید. دلبردگی و محبت است که رغبت سخن گفتن را در آدمی زنده می کند:
همه جمال تو بینم چو چشم باز کنم
همه شراب تو نوشم چو لب فراز کنم
حرام دارم با دگران سخن گفتن
و چون حدیث تو آید، سخن دراز کنم
همه سخنان لطیفی که با خدا گفته شده است، معلول دلبردگی خدا از گویندگانش بوده است. اگر آن دلربایی نبود، اگر گوشه جمالی به ادمیان ننموده بود، قول و غزل های دل انگیز پدید نمی آمد:
گر عشق نبودی و غم عشق نبودی
چندین سخن نغز که گفتی؟ که شنودی؟
ور باد نبودی که سر زلف ربودی
رخساره معشوق به عاشق که نمودی؟
اینکه خدا به ما اذن دعا و همسخنی با خود را ـ آنچنان که در سخن علی آمده ـ داده است، یک معنایش این است که رحمت خدا طالب آن است که ادمیان از درگاهش طلب رحمت کنند:
بانگ آبم من به گوش تشنگان
همچو باران می رسم از آسمان
بَر جَه ای عاشق، برآور اضطراب
بانگ آب و تشنه و آنگاه خواب؟؟
آنچه به ما آموخته اند این است که این در را با امید بکوبیم. هم به کوفتن در فرمان آمده است، هم به داشتن امید. سرمایه ما در این عالم همین امید است. کسی که ناامید است و از سر نومیدی هیچ دری را نمی کوبد، از زندگان نیست. زندگی، کوفتن در و امیدوار بودن است:
حمد لله، کین رسن آویختند
فضل و رحمت را به هم آمیختند
ریسمان امید در این عالم بهترین و مبارک ترین آویزه ایست که آدمیان به آن درآویزند و خود را بالا بکشند تا به درهای آسمان برسند و دق الباب کنند. خداوند این امید را به ما داده است، چرا از آن حسن استفاده نکنیم؟
(بخشی از مطالب برگرفته از حکمت و معیشت عبدالکریم سروش است)