Sunday, July 24, 2005

نقش عقل و استدلال

حمید فدایی فرد مطلبی نوشته بود که من هم توضیحی برایش نوشتم، اما احساس کردم که آن توضیح، به قدر کافی واضح نبود. سعی می کنم در این مطلب کمی بیشتر توضیح دهم.

یک سوال: ما معمولا چگونه به چیزی معتقد می شویم؟ به نظر من پاسخ این سوال در اکثریت قریب به اتفاق موارد، "از طریق استدلال" نیست. موافقید یا نه؟

بسیاری از عوامل می توانند در اعتقاد ورزیدن ما به چیزی دخیل باشند که بحث فعلی ما نیستند، اما چیزی که به گمان من قطعی است، اینست که ما معمولا از طرق دیگری به امری معتقد می شویم و به میزانی که اهل منطق و استدلال باشیم - پس از معتقد شدن - می کوشیم که آن اعتقاد را منقح و مستدل و به لحاظ عقلایی قابل دفاع کنیم.

تئوریهای علمی بصورت اساسی تابع همین قاعده عام هستند. بسیاری از تئوریهای علمی بر اساس حدس های الهام آمیز یا پیش بینی های جسورانه – و در ظاهر غیر عقلانی – پیشنهاد شده اند. در علم، چیزی که مهم است، اینست که بتوان به طریق استدلالی (از طریق مشاهدات یا سازگاری با بقیه منظومه علمی یا ... ) از تئوری دفاع کرد و آنچه – از نظر علمی - مهم نیست اینست که مبدع آن، چگونه به این تئوری دست یافته است. در این مورد بسیار بیشتر از اینها می توان گفت و در فلسفه علم نظرات مختلفی در این باب ابراز شده است، ولی قدر مسلم همینست که قوت یک نظر علمی به چگونگی پیدایش آن نیست بلکه به چگونگی دفاع از آن است.

در زندگی روزمره هم ما تابع همین قاعده هستیم و ظاهرا گریزی هم از این امر نیست. به نظر می رسد عقل ما برای یافتن جواب سوالات و راه حل مشکلات بصورت یک تنه و مستقل ساخته نشده و چنین ظرفیتی ندارد. حتما باید عوامل دیگری به کمک آن بیایند و در این صورت است که عقل می تواند بهترین نقش خود را در تفکیک سره از ناسره و تعیین میزان دفاع پذیری عقلانی پاسخا ایفا کند. اساسا انتظار بیش از این داشتن از عقل و خرد انسانی چندان بجا به نظر نمی رسد.

در نهایت و بصورت خلاصه باید بگویم که ما در مقام استدلال کاری به منشا پیدایش نظر نداریم بلکه به قوت استدلال و ارتباط آن با آنچه از آن دفاع می شود توجه می کنیم.

این تکمله را هم بگویم که در بسیاری موارد می بینیم که کسانی از نظری دفاع می کنند که استدلالاتشان نه به موضوع مورد نظرشان و نه به ما – به هیچکدام - نمی چسبد! در واقع در چنین مواردی اشکال این نیست که طرف ابتدا به چیزی معتقد شده و دارد برای آن استدلال می تراشد، بلکه اشکال اینست که استدلالی که برای نظرش می تراشد، از قوت کافی برخوردار نیست و از اینجا پی می بریم که ظاهرا طرف دارد زور می زند از یک اعتقاد نادرست به علتی غیر از درست بودن آن (مثلا به علت علاقه مفرط یا نفع شخصی یا ... ) دفاع کند. چیزی که بد است اینست نه اینکه به قول حمید "طرف برای رسیدن به نتیجه ای که می خواهد، مقدمات مربوط را پیدا کند".

0 Comments:

Post a Comment

<< Home