Monday, June 20, 2005

باز هم انتخابات، شاید برای آخرین بار

نمی دانم باز هم بنویسم ازاین انتخابات یا نه؟

این چند جمله را داشته باشید تا بعد:

1- از ورود به بحث های ریز سیاسی در این وبلاگ همچنان پرهیز خواهم کرد. مسائل بسیاری هست که به نظرم کافیست با عقل سلیم به آنها نظر کرد تا نتیجه روشنی به دست آید. همین الان که دارم می نویسم تلویزیون تحلیلی می دهد که باید با پرهیز از طرح مسائل شخصی و اختلافی، شیرینی انتحابات را در کام مردم حفظ کرد. این منطق رایج تلویزیون است. آیا منطق هیچیک از شما می پذیرد که سکوت در برابر تخلف بهتر از مقابله با تخلف است؟ سکوت در برابر ظلم بهتر از مقابله با ظلم است؟ سکوت در برایر اشتباه بهتر از تذکر اشتباه است؟ و آن هم به دلیل حفظ آبرو؟ تناقض هایی از این دست فراوان است در بازار سیاست امروز. علی رغم اینکه از گفتگوی شفاهی استقبال می کنم، در این وبلاگ به این مسائل ریز نخواهم پرداخت و وارد اینگونه مجادلات نخواهم شد.

2- همانطور که در یکی از مطالب فروردین ماه هم نوشته بودم، به بعضی مسائل کلان سیاست خواهم پرداخت. در چند مطلبی که در مورد انتخابات نوشتم، قصدم ارائه تحلیلی بود که از اوضاع کلی انتخابات داشتم و البته بدون آنکه اثباتا در دفاع از کاندیدایی وارد شوم، صرفا به بیان چند مطلب در مورد آقای احمدی نژاد پرداختم که اولین مطلب در این مورد قبل از روز انتخابات بود. به نظرم می آمد که اشتباهاتی در برداشت برخی دوستانم از ایشان و کارها و گفته هایشان پیش آمده است که صرفا خواستم برخی نکاتی را که به نظرم مغفول افتاده بود یادآوری کنم.

3- نمی دانم که اگر دوستان عزیزم باور می کردند که ممکن است آقای احمدی نژاد واقعا رئیس جمهور شود، باز هم به ایشان رای می دادند؟ و آیا هنوز هم معتقدند که باید به او رای داد؟ اگر از همه مسائل حاشیه ای بگذریم، آیا واقعا حداقل های مورد نیاز برای یک جایگاه ملی، که باید جامع الاطراف باشد و بتواند مظهر اراده مردم یک کشور باشد، در ایشان یافت می شود؟

4- از نظر و رای مردم چیز زیادی نمی توانم بفهمم. اما چیزی که مسلم است اینست که در صحنه سیاسی کشور که هفتاد و دو فرقه و نحله و دسته و گروه وجود دارد، بدون اغراق از این هفتاد و دو ملت، دو تا هم از ایشان حمایت نمی کنند! در برابر ایشان، و در دفاع از آقای هاشمی اجماعی در حال شکل گیری است که حقیقتا جالب است، از این نظر که پس از رحلت امام، من چنین اجماعی را میان فعالان سیاسی، اجتماعی، هنرمندان، روشنفکران، موافقان و مخالفان سیاستهای حاکم سراغ ندارم. و البته نکته جالب این است که این اجماع در حمایت از آقای هاشمی در حالی صورت می گیرد که غالب این حامیان، به صراحت انتقادات خود را از ایشان مطرح می کنند و با این وجود می گویند برای مقابله با خطری بزرگتر، به هاشمی رای می دهند. به نظرتان چرا چنین اتفاقی افتاده است؟

5- آقای احمدی نژاد را از طریق یکی از همکارانش در دانشگاه علم و صنعت کم و بیش می شناسم. این واسطه ما علی رغم اینکه به شدت مخالف فکری اوست، ولی اذعان می کرد که آدم سلیم النفسی است. من هم طبق معمول – و حتی اگر این شهادت را از این آشنایمان نشنیده بودم – شخصیت افراد و از جمله ایشان را زیر سوال نمی برم. اما هر آدمی طرفیتی و تواناییهایی دارد که باید آنها را بشناسد و متناسب با آنها برای مسئولیت های مختلف آغوش بگشاید.

6- ظاهرا مطلبی که دیشب به آن اشاره ای کردم، حقیقت داشته است. ایشان گفته اند:

" بانك هاى خصوصى به شكل فعلى آن نه تنها نقش مثبت و سازنده اى را در اقتصاد كشور بازى نمى كنند بلكه آثار تخريبى آنها در چرخه اقتصادى كشور بسيار زياد است زيرا چگونه ممكن است يك بانك با سرمايه پانزده ميليارد تومانى تشكيل شود و در نتيجه فعاليت مثبت اقتصادى بتواند در كمتر از چهار سال به يك سرمايه دويست ميليارد تومانى دست پيدا كند."

ظاهرا منظورشان این بوده که بانکها فعالیت ناسالمی داشته اند که 15 میلیارد را به دویست میلیارد رسانده اند. با توجه به سایر اظهارات ایشان در مورد سود بالای تسهیلات، لابد فکر کرده اند که از محل این سود بالا این پول را جمع کرده اند! شما احتمال دیگری می دهید؟ اگر این احتمال صحیح باشد، یعنی لابد ایشون از مکانیزم افزایش سرمایه شرکتها اطلاعی ندارند. شرکتهای بسیاری با همین مکانیزمهای رایج در بازار هر ساله افزایش سرمایه های چند صد درصدی می دهند و این موضوع در مورد بانکها (آن هم در مورد یک بانک که پارسیان باشه) هیچ موضوع عجیبی نبوده است در عرف بازار سرمایه. این جملات هم پاسخ یکی از اقتصاددانان است به این گفته:

بانك هاى خصوصى فوق العاده نقش مثبتى بازى كردند. نرخ بهره ۶۰ تا ۷۰ درصد بهره بانكى در بازار آزاد را كاهش دادند. دسترسى به منابع را آسان تر كردند. حالا اگر كسى بانك هاى خصوصى را زير سئوال ببرد به چه معنا است؟ به اين معنا است كه سرمايه گذار ها و ناظران خارجى به اين نتيجه مى رسند كه ما مالكيت خصوصى را به رسميت نمى شناسيم و اين يعنى نبود امنيت سرمايه گذارى. اينكه حضرات مى گويند بانك هاى خصوصى با سرمايه كوچك شروع كرده اند و حالا سرمايه شان چند برابر شده نشان مى دهد كه آنها اصلاً نمى دانند بانك يعنى چه. سپرده هاى بانك همه متعلق به مردم است، سرمايه اوليه بانك هم عمومى است. يعنى در بانك هاى خصوصى هيچ شخص حقيقى بيشتر از پنج، شش درصد سرمايه ندارد. در ضمن سرمايه اوليه بانك بخش بسيار كوچكى از كل دارايى ها و سپرده هاى بانك است. حتماً بعد از بانك هاى خصوصى هم مى خواهيم بنگاه هاى خصوصى را تعطيل كنيم. كه به كجا برسيم؟

7- مطالب جالب بسیاری در اینترنت پیدا می شود. یکی که برام جالب تر بود، نامه همسر شهید رجایی بود. سعی می کنم راهی برای گذاشتن یه سری لینکهای جالب کنار صفحه پیدا کنم تا دیگه لینکها رو توی متن نوشته ها ندم و در ضمن یه تعدادی لینک خوب هم بطور دائم در وبلاگ باشه. هنوز که نتوانسته ام راهش رو پیدا کنم. اگر کسی میدونه کمک کنه!

2 Comments:

At Wed Jun 22, 07:34:00 PM, Anonymous Anonymous said...

امیر جان . سلام
خسته نباشی . چندبار خواستم یه چیزهایی در مورد مطالبت بنویسم ، ولی دیدم که شاید اگر حضوری بگم بهتر باشد . فقط می خواهم بگم ...
کمی بیشتر تأمل کن !!!

 
At Sun Jun 26, 04:26:00 PM, Blogger هدی said...

امیر آقا سلام
گذشته از مطالب و تحلیلهایی که ارائه می فرمائید
در مورد این قضیه لینک دادن در کنار صفحه و به طور ثابت... اگر چیزی دستگیرتان شد...ما هم التماس دعا داریم
موفق باشید

 

Post a Comment

<< Home