Thursday, July 14, 2005

درخواست از گنجی

به نامه خدا

خبر بلبل این باغ بپرسید که من
ناله ای می شنوم کزقفسی می آید

گنجی عزیز، این بلبل بوستان مطبوعات، و گنجی صفتان بسیار دیگر را دیری است عسس دست بر بسته است. آنان در انتظار نگاهی معدلت جویانه اند. آیا این را هم از آنان دریغ می کنند؟ آزادی سرافرازانه آنان را خواهانیم. ایشان اهل استرحام ذلت طلبانه نیستند.

و تو ای گنجی نازنین:

شیر را بر گردن ار زنجیر بود
بر همه زنجیر سازان میر بود

ای گنج در ویرانه ، ای آبروی دلیری و ای نماد آزادگی! خطای ما و تو این بود که عدل علوی و عشق مولوی را از فقه فرسوده صفوی طلب کردیم. این پنداری ویران بود و اینک ویران تر شده است وتو تاوان آن خطا را به جای همه ما می پردازی. تو آزاده تر بودی واکنون از همه دربندتری. اینک آزادگی تو به ثبت تاریخ رسیده است هرچند آزادی تو دیرتر برسد.

دل قوی دار که رهائی نهائی از آن توست. تو نشکسته ای، زندان وزندانبان، شکسته تو اند. دل قوی و تن درست دار. ویران مشو که ویرانی تو ویرانی ماست."پنهان مشو که روی تو بر ما مبارک است". "سلامت همه آفاق در سلامت توست". سلامت تو کوبنده تر از شهادت توست و یک قهرمان زنده برتر از صد قهرمان خفته. ویک شمع روشن برتر از صد شمع خاموش. وخون قلم برتر از خون شهید.

روزه سی روزه خود را به پایان بر. عید فطر آزادی است: "وجود نازکت آزرده گزند مباد"

گنج آزادگی و گنج قناعت، تو را مبارک باد.

گنج آزادگی و گنج قناعت ملکی است
که به شمشیر میسر نشود سلطان را

این بدر می رود از باغ بدلتنگی و داغ
و آن به بازوی فرح می شکند زندان را

ماه کنعانی من، مسند مصر آن تو شد
وقت آن است که بدرود کنی زندان را

21/تیرماه/1384

عبدالکریم سروش، عزت الله سحابی،محسن کدیور، سعید حجاریان،علیرضا علوی تبار

0 Comments:

Post a Comment

<< Home