ای مهربانتر از برگ در بوسه های باران
ای مهربانتر از برگ، در بوسه های باران
بیداری ستاره در چشم جویباران
آئینه نگاهت، پیوند صبح و ساحل
لبخند گاهگاهت، صبح ستاره باران
بازآ که در هوایت، خاموشی جنونم
فریادها بر انگیخت از سنگ کوهساران
ای جویبار جاری، زین سایه برگ مگریز
کاینگونه فرصت از کف، دادند بیشماران
گفتی به روزگاری، مهری نشسته گفتم
بیرون نمی توان کرد، حتی به روزگاران
بیگانگی ز حد رفت، ای آشنا مپرهیز
زین عاشق پشیمان، سرخیل شرمساران
پیش از من و تو بسیار، بودند و نقش بستند
دیوار زندگی را، زینگونه یادگاران
وین نغمه محبت، بعد از من و تو ماند
تا در زمانه باقیست، آواز باد و باران
شفیعی کدکنی
.
1 Comments:
سلام
آدرس وبلاگم تغییر فرمود:ا
hnajafi.blogspot.com
عرض دیگری نیست
جوادهم سلام می رساند
شب خوش
Post a Comment
<< Home