Saturday, February 19, 2005

امیری حسین فنعم الامیر

باسمه تعالی

هر چه میکنم، چیزی مناسب ایام از این کوزه وجود برون نمی تراود.

در گیر و دارم، به افراد مختلفی که می شناسم و گفته ها و کرده هایشان در این ایام می اندیشم، و همواره گوشه چشمی هم دارم به اصل واقعه که اینگونه عکس العمل های گونه گون میان آدمیان بر انگیخته. چه نسبتی میان آن واقعه و این روشهای مختلف مواجهه با آن وجود دارد؟ باز هم انتخاب؟ همان کار مشکل همیشگی؟

دیشب با طه مقیم خانی راه افتادیم در خیابانها بدون مقصدی معلوم. دلم گرفته بود از این سرگشتگی. سری زدیم به مجلس آقای دکتر اسدی گرمارودی، خاطراتم زنده شد از بهره های که از مجالس او می گرفتم در سالیان قبل. همان صدای آشنا و همان متد و سبک سخن گویی سابق. گویا این گذشت سالها هیچ تغییری در او به بار نیاورده. همان صدای گرفته در ایام محرم که از فرط سخنرانی و روضه خوانی دیگر رمقی برایش نمانده، همان استنادات به منابع دست اول معارف اهل بیت، همان سبک تحلیل های مبتنی بر دسته بندی و شبیه سازی و استنادات پیاپی به احادیث و آیات برای شرح یکدیگر. این استواری و ثبات قدم ستودنی نیست؟ نمی دانم. باور دارم که ثبات قدم از گوهر های انسانیست که شدت و ضعفش معیاری از شدت و ضعف انسانیت آدمی است. پس چرا شک دارم؟

خیلی آنجا نماندیم، در خیابانها می گشتیم و چند دسته عزاداری محدود را در مسیر تماشا میکردیم: نحوه سینه زنی ها و زنجیر زنی ها، محتوای شعرها و مراثی، الحان و آهنگهای مداحان ...

و در طول مدت در ماشین نوار سخنرانی آقای سروش را که در محرم و درباره محرم بود می شنیدیم که درباره مواجهه دینداران مصلحت اندیش، معرفت اندیش و تجربت اندیش با این واقعه می گفت: دینداران مصلحت اندیش داستانها را در مراثی و روضه ها را به سمع قبول می شنوند و به امید ثواب می گریند و عزا بر پا می دارند، دینداران معرفت اندیش آنرا به عنوان یک موضوع معرفتی میگیرند و هزار کنکاش در چرایی و چگونگی وقوع واقعه و تحلیلهای پدید آورندگان آن می کنند به انگیزه بهتر فهمیدن دین، و دینداران تجربت اندیش که طبیعتاً مولوی نماد آنست به آن به مثابه موضوع یک تجربه ناب دینی می نگرند که از یک عاشق کامل صادر شده و عشاق جزء (!) از آن الگو بهره ها می برند؛ و طبیعتا در آن واقعه تلخ، وجوه مثبتی هم میبینند:

جان سلطانی ز زندانی برست
جامه چون دریم و چون خاییم دست؟

چون که ایشان خسرو دین بوده اند
وقت شادی شد چو بگسستند بند

سوی شادروان دولت تاختند
کنده و زنجیر را انداختند

روز ملک است و گه شاهنشهی
گر تو یک ذره از ایشان آگهی

ور نه ای آگه برو بر خود بگری
زانکه در انکار نقل و محشری

بر دل و دین خرابت نوحه کن
که نمی بیند جز این خاک کهن

ور همی بیند چرا نبود دلیر؟
پشت دار و جان سپار و چشم سیر؟


و من همچنان سرگشته.
باید انتخاب کنم؟ از میان اینها؟ هیچیک را نمیابم که تماما مرا راضی کند. از هر کدام بهره ای می گیرم اما نهایتا سر به کوه می گذارم، بلکه در تنهایی بیابم آنچه را در جماعت نمی یابم. باری بعد از همه گشت و گذارها رفتیم به پارک جمشیدیه! سرد بود و یخبندان، و سوت و کور! گویی هیچ بی دین و ایمانی هم حاضر نبود در شب تاسوعا به پارک برود! بی اغراق بیش از ده نفر در پارک ندیدیم. باید مواظب میبودیم که روی یخها زمین نخوریم. "باید مواظب باشم که زمین نخورم" باید کسی را بیابم که دستم بگیرد؟ یا کسی که چگونه قدم برداشتن و کجا قدم گذاشتن بیاموزدم؟ یا کسی که در پناه او بروم و پشتم گرم باشد که او هست؟ باری به همه اینها نیازمندم؛

"امیری حسین، فنعم الامیر!"

6 Comments:

At Mon Feb 21, 04:59:00 PM, Anonymous Anonymous said...

امیر جان ! سلام
عزاداری ها قبول .
راستش رو بخواهی ، من هم هر سال این سرگردونی رو تویه محرم احساس می کنم . نمی دونم احساس هر دو تایی مون مشترکه یا فکر می کنم که مشترکه ! ( عجب جمله ای نوشتم . خودم هم نفهمیدم که بالاخره چی شد !! )
من هنوز نفهمیدم تو این روضه ها بالاخره کی حرفش درسته . پای حرف خیلی ها که می شینی می بینی هرکدوم یهچیزهایی میگن که یه خورده اش رو می پذیری ولی یه خوردش ... . خلاصه اینکه :
کل حزب بما لدیهم فرحون !!
التماس دعا
به نگار خانوم هم سلام برسون !!!!!!!!!

 
At Mon Feb 21, 08:34:00 PM, Anonymous Anonymous said...

اميرجان سلام! به حميد هم!
اين سرکشتگی یه جورایی مشترکه. اما من یه حرفه دیگه دارم.
چرا این سوالات تو ایام محرم به آدم هجوم میاره؟ شاید بگید خوب طبیعیه! اما واقعا فقط به خاطر رو بودن موضوعه.؟ چرا بعدش این سوال از یادمون میره؟ نمیدونم تونستم دغدغم و بگم یا نه؟
اما امیر گل گفتی , خدا کنه زمین نخوریم یا علی
محمد

 
At Mon Feb 21, 08:37:00 PM, Anonymous Anonymous said...

راستی این "امیری حسین..." خیلی چسبید

محمد

 
At Tue Feb 22, 12:01:00 AM, Anonymous Anonymous said...

سلام رفقا
نمیدونم مشکل کجاست
اما سال به سال محرم رنگ و بوش عوض میشه
شاید واقعا مشکلی نباشه
محرم پارسال با صفا تر بود
شاید چون تازه از کربلا اومده بودم
شاید هم آدم بودم
به این ترتیب اگر محرم بعدی باشم ، خدا به دادم برسه



شعر " امیری حسین فنعم الامیر رو کی میدونه مال کیه و کاملش چیه ؟
یاد بین الحرمین مدینه بخیر
این شعر رو اونجا شنیده بودم
یه رفیقی داشتیم که اولین بار این شعر رو واسه امیرحسین معزالدین خوند

امیر

 
At Tue Feb 22, 09:01:00 PM, Blogger amir said...

این حرفهای جور و واجور روضه خوان ها که حکایتیست. بد نیست به مقاله مرحوم مطهری (http://www.isna.ir/Main/NewsView.aspx?ID=News-495386) درباره تحریفات عاشورا یک سری بزنید اگر علاقه دارید نظر یک عالم دست اول شیعی مقبول را درباره این موضوع بدانید!
اما موضوع دیگری هست و آن اینکه بین رویکردهای مختلف به این واقعه - با صرف نظر کردن از میزان دقت و سنجیدگی محتوای آنها - کدام را باید انتخاب کرد؟ و اینکه آیا اصولا باید انتخاب کرد؟ و اگر باید انتخاب کرد، مبنای انتخاب چیست؟ آیا مبنای مطلقی وجود دارد که برای همه یک جواب یکسان را نتیجه بدهد؟ یا هر کس می تواند با مبنایی ویژه خود، بعضی را بر بعضی دیگر ترجیح دهد؟
برای اینکه موضوع روشنتر شود بگویم که مثلا در دقت سخنان دکتر اسدی گرمارودی مشکل بتوان اشکال کرد، در سخنان دکتر سروش هم، و به همین ترتیب در سخنان کسی مثل آیت الله جوادی آملی، ولی کیست که اینها را بشنود و تصدیق نکند که تفاوت آنها در زاویه دید آنها و دغدغه ایست که به دنبال آن در وقایع و مطالب مختلف تامل می کنند نه در دقت مطالبشان؟

از قضا حتی معتقدم که رویکرد هر کدام از آنها به نوبه خود دوای دردی خاص و جواب سوالی خاص است، و از همینجاست که معتقدم در ارزش گذاری کلی، نمی توان هیچیک را به عنوان رویکرد مرجح انتخاب کرد و اگر انتخابی هست بر مبنای سوالی و دردی و دغدغه ایست که هر فرد دارد.
و در نهایت اینکه در حال حاضر درمان دردم و جواب سوالم را در هیچیک از این رویکردها نمیابم!

امیدوارم شما جوینده کامیابی باشید و بیابید آنچه را می جویید!

دغدغه محمد هم اگر درست فهمیده باشم به نظرم دغدغه به جایی است: مبادا این همه دم از دغدغه و سوال و دقت علمی و نکته سنجی و ... همه بهانه باشند برای فرار کردن از آنچه این نفس بد اندیش نمی پسندد! اگر اینطور نیست، ملاکش اینست که این دغدغه ها و نکته سنجی ها و ... باید ادامه یابند و همتی برای پیگیری آنها به خرج داده شود نه اینکه هر سال در موسم خاصی این حرفها مطرح شود برای تبرئه نفس و بعد هم یا علی تا موسم بعدی! درست فهمیدم محمد آقای گل گلاب؟

 
At Wed Mar 09, 02:16:00 PM, Anonymous Anonymous said...

سلام
مثل اینکه امسال همه زود به فکر شناختن و حل وفصل دغدغه هاشون افتادن!باز هم جای شکر باقیست...اما در موردشعر کاملش این است
امیری حسین ونعم الامیر
سرور فؤادی البشیر النذیر
له طلعة مثل شمس الضحی
له غرة مثل بدر المنیر
احتمال می دهم که ادامه هم داشته
باشد اما فعلا یادم نمی آید...د
راستی اگر معنی اش را هم می خواهید در خواست بدهید ،چشم!و
فکر می کنم محرم امسال خیلی غریب بودمثل صاحبش.اماهیچ سالی به محرم سال 78 نمی رسد آن سال برای من یکی به شخصه به خاطر یک سری مسائل ... خیلی خاص و ..بود،بگذریم
ولی هر چقدر هم که بخواهیم از غربت امام حسین بگیم کم گفتیم اما غربت امام حسن یک چیز دیگری است
هم کم می گیم
هم کم می گرییم
هم کم از او یاد می کنیم
هم آرام وبی سروصدا شهید شد
هم خیلی بی ادعا شهید شد
از همه اینها دردناکتراینکه به دست یک زن شهید شد-یک زن-همین
فعلا تا بعد
هدی

 

Post a Comment

<< Home