Tuesday, February 15, 2005

ترجیع بندی از سعدی

در عهد تو ای نگـــــــار دلبند
بس عهد که بشکنند و سوگند

دیگر نــــرود به هیچ مطلوب
خاطــر که گرفت با تو پیوند

از پیش تــــو راه رفتنم نیست
همچون مگس از برابر قنــد

عشق آمد و رسم عقل برداشت
شوق آمد و بیخ صبر برکنــد

این جور که می بریم تا کــــی؟
وین صبر که می کنیم تا چند؟

چون مرغ به طمع دانه در دام
چون گرگ به بوی دنبه دربند

افتادم و مصلحت چنیـــــن بود
بـــی بنــد نگیــرد آدمــی پنــد

مستوجب این و بیـــش از اینم
باشد که چـــو مردم خردمنـــد

بنشینم و صبر پیش گیرم
دنباله کـــار خویش گیرم

2 Comments:

At Wed Feb 16, 02:04:00 PM, Anonymous Anonymous said...

خوب خدا رو شکر که انگار امیر هم طی برگزاری یک جلسه شلوغ و احتمالا مختلط
داره سر و سامون می گیره
.
.
.
تفسیر شعر ، بماند تا سر فرصت
راستی کسی از امیر خبر نداره ؟
هنوز از ماه عسل برنگشته
یکی بهش بگه محرمه نامسلمون

 
At Wed Feb 16, 07:09:00 PM, Anonymous Anonymous said...

امیر جان سلام .
من هم تبریک می گویم بابت نگار خانوم . امیدوارم که پابه پای هم پیر بشین . ولی لازم نبود لینقدر عجله کنی . لااقل صبر می کردی محرم و صفر تموم بشه . تو هم که مثل امیر ، زود دین و ایمون رو گذاشتی کنار .
از تو که اهل فکر و تعمق در نسائل پیچیده روزگار هستی اصلا چنین توقعی نداشتم ( یه کمی زیادی خالی بستم ، ولی بعدا با هم حساب می کنیم )
آخ بمیرم برات . اون شب تو قطار بهت چی گذشته . جزو اون چیزهایی که نوشتی جاشون خالی بوده ، یه گوش مفت رو هم اضافه کن !
خوش بگذرد

 

Post a Comment

<< Home