Saturday, February 26, 2005

ماندنی ها و نماندنی ها

باسمه تعالی

اصولا دسته بندی از امورات حیاتی است!

شما اگر بخواهید امور این عالم را دسته بندی کنید چگونه دسته بندی می کنید؟

یک دسته بندی ممکن اینست: ماندنی ها و نماندنی ها!

نماندنیها همچون کف روی دریا و ماندنیها همچون گوهر کف دریا.

حالا تصمیم گیری ساده است: ماندنیها شایسته همه جور سخت گیریند و نماندنیها لایق سهل انگاری. اینطور نیست؟

دلی که شاد می شود، امیدی که در دل نا امیدی می تابد، مخالفتی که آدمی با سرکشیهای نفس خود می کند، حقی که به صاحبش برگردانده می شود، حقی که از انسانی پایکوب می شود، محبتی که می ورزیم، کاری که برای اجتماع می کنیم و ....

باور می کنید که اینها نمانند؟ و من یعمل مثقال ذرة خیرا یره، و من یعمل مثقال ذرة شرا یره.

خلاصه اینکه هر کاری که "خیری" را زنده کند یا "شری" را مانع شود می ماند. فراموش نکنیم.

5 نوع غذایی که در سفره مهمانی می گذاریم، کنایه ای که دوستمان می زند، یا بدگویی دشمنمان، تلاشی که برای مطرح شدن می کنیم، مدرکمان، موقعیتمان، قدرتمان و ...

کدامیک از اینها ماندنیست؟

کدامیک از اینها شایسته آنند که خود را برایشان به آب و آتش بزنیم؟ تلاشمان برای کدامیک از اینها اثری ماندگار خواهد داشت؟

"کنایۀ دیگری" برای خودش اثری ماندگار دارد، ولی "ناراحتی ما" برای ما اثری ماندگار ندارد! یعنی اینکه هر کس باید در مورد کارهای خودش سخت گیری کند نه اینکه بخاطر کارهای دیگران بر خودش سخت بگیرد، و تازه از میان کارهای خودش هم برای آنها که ماندگارند نه اینکه مثلا برای حفظ آبرو بکوشد که برای 5 مهمان به اندازه 10 نفر غذا بر سفره بگذارد و خوش خیال که بر خودم سخت گرفتم!

به گمانم اکنون مرادم از آنچه قبلا نوشته بودم قدری روشنتر شده باشد. در واقع بیشتر اموری که برایشان متحمل سختی هایی می شویم آنهایی هستند که اثری ماندنی و ماندگار ندارند و لذا به نظرم شایسته نیستند که به خاطرشان متحمل سختی شویم و در مقابل، بسیاری از اموری که ما به سهولت با آنها برخورد می کنیم، شایسته بیشترین سخت گیریها هستند، چرا که اثر آنهاست که می ماند.

حق الناس مثال خوبی برای توضیح بیشتر است: ما برای اینکه خودمان حق مردم را رعایت کنیم بیشتر سختی می کشیم یا از اینکه کسی حق ما را رعایت نکند؟ تصدیق می کنید که این دومی رایجتر است! و لابد تصدیق می کنید که اولی صحیحتر است! اینطور نیست؟ این همان مفهوم مجاهدت با نفس و شفقت بر خلق است، که از ویژگیهای انسان مومن است.

یکی از مواردی که معمولا آدمیان بر خود سخت می گیرند، زمانیست که کسی در حقشان بدی یا ظلمی می کند. همه ما با احساس ناخوشایندی که در این مواقع ما را فرا می گیرد کم و بیش آشناییم. به این نصیحت لقمان به فرزندش بنگرید:

"پسرم! نیکی را با نیکی پاسخ گوی، اما برای بدی انسانهای بدکار، بدی هایشان کفایت خواهد کرد. چه تو هر قدر تلاش کنی، نمی توانی بیشتر از آنچه او بر خویشتن بدی روا داشته در حقش بدی کنی."

این را بگذارید کنار آن گفته حضرت علی که قبلا هم نوشته ام: "روز عدل که بر ظالم می رود، سخت تر است از روز جور که بر مظلوم می رود." اگر حقیقتا گفته های این دو بزرگ را باور کنیم ، باز هم از بدی دیدن آنقدر رنج و سختی خواهیم کشید؟

این شعر حکیمانه را در تایید اینکه امور نماندنی چندان در خور بها دادن نیستند، بخوانید و بر آفریننده اش درود بفرستید:

شنیده ایم که محمود غزنوی شب دی
شراب خورد و شبش جمله در سمور گذشت

گدای گوشه نشینی لب تنور گرفت
لب تنور بر آن بینوای عور گذشت

علی الصباح بزد نعری ای، که ای محمود!
شب سمور گذشت و لب تنور گذشت!

1 Comments:

At Wed Mar 09, 12:44:00 PM, Anonymous Anonymous said...

ـ در حق این مطلب خیلی جفا شده البته نگران نباش این جفا خیلی هم ماندنی} نیست }
چون من با قاطعیت تمام تصمیم گرفتم برایت بنویسم
البته فقط تصمیم گرفتم ،ولی اینکه چه بنویسم خود حکایتی دیگر دارد...و
دوست ندارم بی نام بنویسم اما نامها ماندگارترند یا اشاره ها و یادها
به نظر من مهم این نیست که در مورد مطلب خاصی منابع زیادی را در زیرورو
کنیم اتفاقا آدم هر چه بیشتر منابع بیشتر گیج می شویم
هر چه مجاهدت می کنم نمی توانم بی خیال نقل ماجرایی بشوم که شنیدنش یا در واقع خواندنش خالی از لطف نیست
فردی عامی پیش عالمی فرهیخته می رود-قطعا من و شما نبودیم-وقتی وارد کتابخانه شخص عالم می شود از دیدن آن همه کتاب متعجب می شود از عالم می پرسد که درون آن همه کتاب چه نوشته شده است عالم که می خواسته آن ن فرد عامی ساده را از سر خود باز کند می گوید خودت برو و آنها را بخوان
فرد هم قبول می کند و همه آن کتابها را می خواند بعد از مدتی که بر می گردد ، عالم از او می پرسد که خب توی این کتابها چی نوشته ؟
فرد عامی می گوید:که هیچی!همه این کتابها فقط یک چیز را می خواستند بگویند وآن هم این است که:ای انسان
آدم خوبی باش
همین
شخص عالم از کوته فکری خود شرمنده می شودو...و
در ضمن از هر کنایه ای هم نمی شود به راحتی گذشت بعضی از کنایه ها آدم را به فنا می دهد هر چند که آن را هم باید بی خیال شد.به امید ...د
هدی

 

Post a Comment

<< Home