!ما "خوب" نیستیم
بحث از اخلاق عملیاتی بود و اینکه ما چقدر "خوب" هستیم؟
به نظر من دو عنصر در خوب بودن هست که بد جوری به هم گره خورده اند:
یکی "انتخاب مختارانه" است، و دیگری "حسن انتخاب".
اولی یعنی اینکه آدم باید کارهایی را انجام دهد که خودش به اختیار "انتخاب" کرده باشد، نه اینکه "پیش آمده باشد" ، و دومی هم یعنی اینکه باید "خوب" ها رو انتخاب کند، نه "بد"ها و حتی "معمولی" ها رو. شما می تونید برای این واژه هایی که به کار می برم، معادل های جا افتاده تری مثل مستحب و مکروه و مباح رو هم به کار ببرید، اما ترجیح میدم از همین لغات خودمونی استفاده کنم تا هم ذهنمون به وجوه "شرعی" ماجرا گرایش پیدا نکنه، و هم اینکه راحت تر صحبت کنیم.
نمی خوام درباره "خوب" ها و "بد" ها بحث کنم؛ چون اولا در مورد خوب و بد هایی صحبت خواهم کرد که به گمانم همه ما قبولشون داریم، و ثانیا حتی اگر مصداق های من رو هم قبول نداشته باشید، برام خیلی مهم نیست، بیشتر تاکیدم بر اینست که هر آنچه را خوب می دانیم باید "انتخاب" کنیم و مردانه بهش عمل کنیم.
حالا معلوم شد که چرا گفتم یکی از مهمترین موضوعات برام مشی زندگیه؟ چون مشی زندگی اکثر ما ها "خوب" نیست (به عبارتی آدم واری نیست!) چون "انتخابی" صورت نگرفته است!
تازه می رسیم به اصل موضوع: چرا به مشی زندگی میگم "اخلاق عملیاتی"؟
به خاطر اینکه به نظرم عمده ترین مشکل ما اینست که خوب های جزئی و ریزه میزه را به عنوان مشی زندگی انتخاب نمی کنیم و بر انجامشان پافشاری نمی کنیم.
"دقت کردن به جزئیات"، یکی از اون خوب های ریزه میزه است، به این مثال ها نگاه کنید ببینید که میتونید با خوب بودن آنها مخالفت کنید؟
دقت به نظافت محیط های عمومی اطرافمان؛ دقت در رسیدگی به درختان و گیاهان حیاط خانه مان؛ دقت به مشکلات احتمالی همسایه مان؛ دقت به آزار ندیدن ماهی درون حوض حباطمان؛ دقت به خالی شدن به موقع سطل آشغال زیر میز کارمان؛ دقت به تلفن زدن و احوالپرسی از دوستان قدیمی؛ دقت در اینکه همیشه لبخند به لب داشته باشید؛ دقت در استعمال عطر خوشبو؛ دقت در آراستگی ظاهر؛ دقت به از حد نگذراندن شوخی؛ دقت در ملاحظه حال مخاطب در هنگام سخن گفتن؛ دقت در اینکه مثلا وقتی کسی منتظرمان است، سعی کنیم کاری کنیم که انتظارش کوتاه شود؛ دقت در اینکه وقتی احساس می کنیم کسی می خواهد چیزی بگوید که برایش سخت است به او کمک کنیم راحت تر حرفش را بزند؛ دقت در اینکه حتی المقدور خطای کسی را به رویش نیاوریم؛ دقت در رعایت چیز هایی که انتظار داریم دیگران رعایت کنند، مثلا در هنگام رانندگی؛ دقت در حفظ آبروی افراد، حتی در موارد جزئی یعنی مواردی که شاید از اهمیت زیادی برخوردار نباشند، ولی همینقدر می دانیم که احتمالا طرف نمی خواهد آن مورد را کسی بداند؛ و بسیاری دقت های جزئی دیگر از این قبیل.
چرا ما این دقت ها را نداریم؟ به نظر من علتش اینست که آدمهای معمولی اطرافمان هم این دقت ها را ندارند. آیا جز این است؟ اگر کسی علت دیگری سراغ دارد بگوید. اگر هم قبول دارید که همین است، قضاوت کنید که آیا از یک "آدم خوب" می توان این علت را پذیرفت؟ اگر نمی توان، پس ما خیلی هم "خوب" نیستیم!
1 Comments:
هر چقدر هم که ما دقیق باشیم ...شاید که طرف مقابلمان نباشه...آنوقت تکلیف چیه؟
مثل رانندگی کردن می مونه...می گن هر چقدر شما مواظب باشی که به کسی نزنی...دیگران بهت می زنند...فکرش را بکنید
Post a Comment
<< Home