Saturday, May 06, 2006

گر دردی از او بردی، صد خنده به درمان کن

گر عارف حق بینی، چشم از همه بر هم زن
چون دل به یکی دادی، آتش به دو عالم زن

هم نکته‌ی وحدت را با شاهد یکتاگو
هم بانگ اناالحق را بر دار معظم زن

هم چشم تماشا را بر روی نکو بگشا
هم دست تمنا را بر گیسوی پر خم زن

ذکر از رخ رخشانش، با موسی عمران گو
حرف از لب جان بخشش، با عیسی مریم زن

حال دل خونین را با عاشق صادق گو
رطل می صافی را با صوفی محرم زن

چون ساقی رندانی، می با لب خندان خور
چون مطرب مستانی، نی با دل خرم زن

چون آب بقا داری، بر خاک سکندر ریز
چون جامْ به چنگ آری، با یاد لبِ جَم زن

چون گرد حرم گشتی، با خانه خدا بنشین
چون می به قدح کردی، بر چشمه‌ی زمزم زن

در پای قدح بنشین، زیبا صنمی بُگزین
اسباب ریا برچین، کمتر ز دعا دم زن

گر تکیه دهی وقتی، بر تخت سلیمان ده
ور پنجه زنی روزی، در پنجه رستم زن

گر دردی از او بردی، صد خنده به درمان کن
ور زخمی از او خوردی، صد طعنه به مرهم زن

یا پای شقاوت را بر تارک شیطان نه
یا کوس سعادت را بر عرش مکرم زن

یا خازن جنت شو، گلهای بهشتی چین
یا مالک دوزخ شو، درهای جهنم زن

یا بنده‌ی عقبا شو، یا خواجه‌ی دنیا شو
یا ساز عروسی کن، یا حلقه‌ی ماتم زن

زاهد، سخن تقوی، بسیار مگو با ما
دم درکش از این معنی، یعنی که نفس کم زن

گر دامن پاکت را آلوده به خون خواهد
انگشت قبولت را بر دیده‌ی پر نم زن

گر هم دمی او را، پیوسته طمع داری
هم اشک پیاپی ریز، هم آه دمادم زن

سلطانی اگر خواهی، درویش مجرد شو
نه رشته به گوهر کش، نه سکّه به درهم زن

چون خاتم کارت را، بر دست اجل دادند
نه تاج به تارک نه، نه دست به خاتم زن

تا چند فروغی را، مجروح توان دیدن
یا مرهم زخمی کن، یا ضربت محکم زن

فروغی بسطامی

8 Comments:

At Mon May 08, 10:06:00 AM, Anonymous Anonymous said...

حالا فهمبدم چرا شاه سلطان امیر - امیر عنبرانی سابق زن نمیگیریه

"سلطانی اگر خواهی درویش مجرد شو "

 
At Mon May 08, 12:14:00 PM, Anonymous Anonymous said...

Ye dost!
سلام
می بینید حتی افکارتون روی شعرهای انتخابیتونم اثر گذاشته!
از عشـق به جـز زمـزمـه اي هيـچ نمانده



امـّـا دِلِ مـا را بـه چـه روزي كـه نشانده







من جرأتِ ابـراز نَـدارم ؟! ... چه دُروغي -



چشمانِ دهن لـق كه بـه گـوشت َنرِسانده!







از دور ، قشنگ است عُبـور از دل آتــش



وقـتي كـه خـدا ، مزّه ي خود را نچشانده!







من بي كَس و كارم چه بگويم كـه خدا را



سرمايـه ي عشـقِ تو بـه اين شعـر كشانده







كـوچك تَـر از آن ام كـه بـرايت بنـويسم



ايـن مـرد به جـز مشق شما درس نخوانده







از خيْـرِ تـو دل كَنـدْ ، ببين رفته و حتّــي



آثارِ تـو بـر رويِ سَـــرش را نَـتِِـكانـده


محمد فرح طلب

 
At Wed May 10, 11:37:00 AM, Anonymous Anonymous said...

Ye dost!
salam
meshe az shoma khahesh konam in shero roye safheie asleye veblogeton bezarid.

 
At Mon May 15, 09:48:00 AM, Anonymous Anonymous said...

Ye dost!
تا که بودیم نبودیم کسی
کشت ما را غم بی همنفسی
تا که رفتیم همه یار شدند
خفته ایم و همه بیدار شدند
فدر آیینه بدانیم چو هست
نه در آن وقت که اقبال شکست

 
At Mon May 15, 09:49:00 AM, Anonymous Anonymous said...

Ye dost!
تا که بودیم کسی پاس نمی داشت که هستیم
باشد که نباشیم و بدانند که بودیم

 
At Tue May 16, 02:23:00 PM, Anonymous Anonymous said...

Ye dost!
قابل توجه شما که بی خیال دنیا هستید!

تو این روزا ما آدما گل نمی دیم به دست هم
از یادمون داره می ره دلتنگی های دم به دم

این روزا دیگه همه جا صحبت بی وفاییه
ورد زبون آدما تنهایی و جداییه

هر کی به فکر خودشه همدلی معنا نداره
حتی دیگه بی بهونه عشق می ره تنهات می زاره

یکی بیاد داد بزنه که دوره دوره وفاست
دشمنی معنا نداره دنیا پر از صلح و صفاست

من می مونم تا که نگن عشق دیگه بی دووم شده
من می مونم تا که نگن دوره عشق تموم شده

من می مونم تا که بگم دوست داشتن هم حقیقته
برای اعتبار عشق همین خودش غنیمته

یکی بیاد یکی بیاد تا آخر عاشق
بمونه
دلزده و خسته نشه دل کسی رو نشکونه

من می مونم تا بدونم عاشق و با وفا کیه تا که دیگه کسی نگه یک دل با صفا چیه

 
At Tue May 16, 03:20:00 PM, Anonymous Anonymous said...

"Ye dost!"سلام به
شما هم آدم جالبي هستيدا.با چه تنوعي شعر نوشتيد.چه دل خوني هم داريد(البته فكر كنم آخري ترانه باشه)

 
At Wed May 17, 12:05:00 PM, Anonymous Anonymous said...

amir ke taklif esh roshan shode!
darvish e mojarrad !!!!
amma mashalla 1000 mashalla, comment ha khoob dare berooz mishe ;)
ki miyad berim lavasoon ?

 

Post a Comment

<< Home