Sunday, March 19, 2006

بهاریه 1

درخت غنچه برآورد و بلبلان مستند
جهان جوان شد و یاران به عیش بنشستند

حریف مجلس ما خود همیشه دل می بُرد
علی الخصوص
که پیرایه ای براو بستند

کسان که در رمضان، چنگ می شکستندی
نسیم گل بشنیدند و توبه بشکستند

بساط سبزه لگد کوب شد به پای نشاط
ز بس که عارف و عامی به رقص برجستند

دو دوست قدر شناسند، عهد صحبت را
که مدتی ببریدند و باز پیوستند

به در نمی رود از خانگه یکی هشیار
که پیش شحنه بگوید که صوفیان مستند

یکی درخت گل اندر میان خانه ماست
که سروهای چمن پیش قامتش پستند

اگر جهان همه دشمن شود به دولت دوست
خبر ندارم از ایشان که در جهان هستند

به سرو گفت کسی که میوه ای نمی آری؟
جواب داد که ازادگان تهی دستند

به راه عقل برفتند سعدیا بسیار
که ره به عالم دیوانگان ندانستند

0 Comments:

Post a Comment

<< Home