Tuesday, March 21, 2006

سرعت ـ تقوا

مسیر حدود 10 ساعته تهران ـ مشهد را 17 ساعته پیمودیم! یک شب هم در ولایات پدری ـ ایالات متحده سبزوار ـ بیتوته کردیم. طولانی شدن سفر دو علت داشت؛ یکی شلوغی بیش از حد جاده بود که در چند نوبت، روی ترافیک بزرگراه های تهران را در ساعات شلوغش کم کرده بود. اما علت دیگری هم بود که جالب تر بود برایم. با ماشین تازه ای حرکت کرده بودیم که هنوز چند روزی از سر هم بندیش (همان تولید سابق) نگذشته بود و سر هم بند محترم (شرکت معظم ایران خودرو) سفارشمان کرده بود که این زبان بسته قبل از سرویس 1500 کیلومتر، سرعت بیش از 100 کیلومتر در ساعت به خود نبیند. اینکه این موضوع چقدر خودش دلیل بود، چقدر بهانه ... بماند، اما هر چه بود، کم و بیش این قاعده حداکثر سرعت، 100 کیلومتر در ساعت را رعایت می کردیم. کسانی که اهل رانندگی در جاده ها هستند، می دانند که اینکه بتوانی با سرعت بیشتری بروی آن هم در این مدت و مسافت طولانی، و نروی، چه ریاضتی است! اوایل ماجرا، داستان فراموشم می شد و گهگاه با نهیب مادرانه به خود می آمدم که عنان اختیار از کف رفته را به کف آورم و مرکب رهوار را رخصت تاخت خارج از قاعده ندهم. بگذرم از شرح این خون جگر؛ مرادم اشاره به نکته ایست که در حین این ریاضت نیمه اجباری به ذهنم رسید: خودداری از تندروی، در عموم موارد و مصادیقش برای نفس آدمی مشکل است. بی اخلاقی ها هم معمولا همین جا ها بروز می کنند که کسی می تواند بی قاعده بتازد و مرکب نفس را مهار نمی زند. خودداری کردن و امساک در استفاده از تواناییها ـ آنجا که موضوع، موافق طبع و غریزه است ـ همان تقواست. به تعبیری می توان گفت که تقوا، ترمز مومن است در جایی که می تواند تند برود و طبع او هم بر این تندروی مایل است. آدم اهل تندروی، انسان بی ترمز، چندان بهره ای از تقوا ندارد. چند مصداق در ذهن بیاورید تا ببینید می توانید با این گزاره حاصل از تقوای اجباری من در این رانندگی ریاضت آمیز موافقت کنید یا نه؟!

0 Comments:

Post a Comment

<< Home