Sunday, January 15, 2006

!ابن الوقت باشیم

عنوان عجیبیست؟
اما عجیبتر این است که ما اینگونه نیستیم!

از مولوی بشنوید:

صوفی ابن الوقت باشد ای رفیق
نیست فردا گفتن از شرط طریق

ما همواره به امید "فردا"یی زندگی می کنیم که منتظریم با امروز متفاوت باشد. همیشه منتظر شرایط با ثبات و مطلوبی هستیم که گویا قاعده زندگی ما باید آنگونه باشد و از قضا "فعلا" آن شرایط وجود ندارد! متوجه منظورم می شوید؟

به زبان دیگری بگویم: گویا کارهای این روزهای ما، بخشی از زندگی اصلی ما نیست، بلکه این روزها داریم تلاش می کنیم (یا منتظریم) که شرایط "زندگی واقعی" مهیا شود تا با خیال راحت به کار و زندگی معمول برسیم.

ببینید که چقدر امثال این جملات را شنیده اید: درسم تموم بشه... ، فلان پروژه رو به یه سرانجامی برسونم...، خیالم از خونه راحت بشه...، پسرم کنکورش رو بده...، دخترم بره سر خونه و زندگیش...، فلان مسافرت رو برم و برگردم...، و از این قبیل. به جای همه سه نقطه ها می تونید حرفهایی رو بگذارید که همشون از جنس یه جور برگشتن به روال طبیعی و راحت شدن خیال از یک امر موقتی است و رسیدن به یک حالت طولانی مدت و با ثبات.

اگر توانسته باشم این حالت رایج میانمان را خوب تصویر کنم، حالا می خواهم بپرسم که زندگی چیست؟ آیا غیر از همین قطعه های کوتاه مدت است که کنار هم قرار می گیرند و پازل زندگی را تکمیل می کنند؟ به عبارت دیگه مگه همین ها بخش های زندگی ما نیستند؟

در واقع اون عبارات که نوشتم و زیاد می شنویم، حکایتگر یک تصور معوج از زندگی هستند، تصوری که "انتظار" دارد در زندگی، یکنواختی و ثبات همراه با آرامشی وجود داشته باشد و مشکلات و گره ها و "تلاش" های زیاد، باید محدود به دوره های کم و کوتاهی از زندگی باشند و در واقع استثنایی باشند بر قاعده یک زندگی آرام و بی دغدغه و یکنواخت، اینطور نیست؟

حالا بیایید از بالا به زندگی بسیاری از سالخوردگان اطرافمان نگاه کنیم. می بینیم که زندگی های آنها مانند جاده هایی هستند که هر چند مبدا و مقصد های متفاوت و حتی پیچ و خم ها و پستی و بلندی های متفاوتی دارند، ولی از یک حیث، همه به هم شبیه اند: در همه آنها بطور متوسط مقدار پیچ و خم ها، گردنه ها، سربالایی ها و سرازیری ها یکسان است! خوب تصورش را بکنید که دارید یک نقشه هوایی از مجموعه ای از این جاده ها را تماشا می کنید، به چه نتیجه ای می رسید؟

نتیجه من این است: جاده، ذاتا چنین است که پیچ و خم دارد، فراز و نشیب دارد، چنانکه گویا در عمل نمی توان جاده ای کشید که چنین عوارض طبیعی در آن نباشد، هر چند در نظر می توان حرفش را زد. ولی جاده وقتی تحقق خارجی پیدا می کند، همین است که هست و به همه این صافی ها و ناصافی ها، گردنه ها و کفی ها، با هم و در مجموع می گویند "جاده"، نه فقط به قسمتها صاف و مسطح و هموارش! مسیر زندگی هم همین است. همه روزهای ما، بخشی از مسیر زندگی ما هستند که باید جدی شان بگیریم و بهشان بپردازیم، نه اینکه به امید فردایی که این بخش ناصاف می گذرد ، با بی حوصلگی یا بی اعتنایی یا کلافگی یا کج خلقی یا بی تفاوتی با آنها مواجه شویم.

به این معنی باید ابن الوقت بود. همان لحظه ای که در آن هستیم را دریابیم که معنی عمر، همان لحظه ایست که در آن هستیم. آن لحظه ای که گذشت، مُرد و آن لحظه ای که نیامده هم که معلوم نیست بیاید. پس:

فرزند زمان خویشتن باش!

7 Comments:

At Mon Jan 16, 09:29:00 AM, Anonymous Anonymous said...

Ye dost!
زندگي رسم خوشايندي است.
زندگي بال و پري دارد با وسعت مرگ،
پرشي دارد اندازة عشق.
زندگي چيزي نيست، كه لب طاقچة عادت از ياد من و تو برود.
زندگي جذبة دستي است كه مي چيند.
زندگي نوبر انجير سياه، در دهان گس تابستان است.
زندگي، بعد درخت است به چشم حشره.
زندگي تجربة شب پره در تاريكي است.
زندگي حس غريبي است كه يك مرغ مهاجر دارد.
زندگي سوت قطاري است كه در خواب پلي مي پيچد.
زندگي ديدن يك باغچه از شيشة مسدود هواپيماست.
خبر رفتن موشك به فضا،
لمس تنهايي «ماه»،
فكر بوييدن گل در كره اي ديگر.
زندگي شستن يك بشقاب است.
زندگي يافتن سكة دهشاهي در جوي خيابان است.
زندگي «مجذور» آينه است.
زندگي گل به «توان» ابديت،
زندگي «ضرب» زمين در ضربان دل ما،
زندگي «هندسة» ساده و يكسان نفسهاست.

 
At Mon Jan 16, 01:41:00 PM, Blogger هدی said...

این مطلب شما این شعر امام علی را ـ که همیشه جلوی چشمام هست ـ را به ذهن متبادر می کند

ما فاتَ مضی و ما سیأتیک فأین
قم فاغتنم الفرصة بین العدمین

فکر نمی کنم که نیازی به آوردن ترجمه اش باشه ماشالله خودتون استادید

اما در کل معنی همین یک بیت ... چکیده کل مطلبتون بود که اگر بتونیم به آن عمل کنیم ... واقع هنرمندیم !ا

شاد و ابن الوقت باشید

 
At Mon Jan 16, 03:17:00 PM, Anonymous Anonymous said...

Ye dost!
زندگي كردن من مردن تدريجي بود
آنچه جان كند تنم عمر حسابش كردند

 
At Tue Jan 17, 08:56:00 AM, Anonymous Anonymous said...

Ye dost!
Sala......m
حالتون چطوره!
قرار بود كه درباره مطالب هدي خانم در رابطه با كامنت هاي من مطلب بنويسيد !
پس چي شد ما بي صبرانه منتظريم
فقط لطف كنيد از قلم نندازيد چرا ايشون فرموند ديالوگ محافظه كارانه و نابرابر!!!؟؟؟؟
بي زحمت معني اون دو بيت عربي ام بنويسيد.
فراموش نشود.

 
At Wed Jan 18, 02:29:00 PM, Anonymous Anonymous said...

Ye dost!
عيد شما مبارك!
همراه با بهترين آرزوها

 
At Sat Jan 21, 03:09:00 PM, Anonymous Anonymous said...

من نمي گويم كه خاموشم مكن
من نمي گويم فراموشم مكن!
من نمي گويم كه با من يار باش!
من نمي گويم مرا غمخوار باش!
من نمي گويم دگر گفتن بس است
گفتن اما هيچ نشنفتن بس است!

 
At Sun Jan 22, 07:08:00 PM, Anonymous Anonymous said...

آدمیان بیش از آنکه رخ دادن حادثه یا روی آوردن نعمتی را ناشی از درون خود بدانند،آنها را متاثر از محیط پیرامون و جهان بیرون می دانندو گویی باید منتظر بمانند تا حادثه ای در رسدو بر آنها تاثیر بگذارد.انسانهای "ابن الوقت" چنین اند و به جای آنکه حاکم بر وقت
باشند،تابع وقت اند
سروش

 

Post a Comment

<< Home