Friday, October 14, 2005

!بده بستان

امسال، روزه مرا می بَرَد، حسابی! ظاهرا ضعیف شده ام، باز هم حسابی! نمی دانم چه حکمتیست که نه در افطار و سحر میلی به غذا دارم، نه حال و انرژی کافی. صبح به ظهر نرسیده، انرژیم ته می کشد. به قول جواد، لابد از بس فکر می کنم. این فکر کردن هم شده بلای جان! امروز خیلی تصادفی برخوردم به این عبارات:

"مدیتیشن فقط "بودن" است، بدون اینکه کاری انجام دهیم. بی عملی محض، بدون گذر هرگونه فکری از ذهن... شما فقط "هستید" و این احساسی بسیار خوشایند به انسان می دهد. "

شاید تا چندی پیش، چنین عباراتی چندان توجهم را جلب نمی کرد، چون فکر کردن را فضیلتی می دانستم که حدی ندارد. هر چند امروز هم اطمینانی به خلاف آن ندارم، اما یک چیز برایم مسلم شده است: اگر هم فضیلتی باشد که حدی برایش متصور نیست، من یکی که ظاهرا طاقتش را ندارم. از قرار معلوم کسانی هم جز من بوده اند که گاهی خود را در موقعیتی می دیده اند که نیاز به "ذهن خالی" از هرگونه خطوری را احساس می کرده اند. شاید هم کسانی به اتفاق چنین حالتی را درک کرده اند و پس از آن، سروری که در خود یافته اند به مذاقشان خوش آمده و آنرا تئوریزه کرده اند...

(مرا ببین که حتی در مناقب "بی فکری" هم که می نویسم، باز هم به دنبال ریشه های ماجرا می گردم!! نه آقا، ما نه اهل مدیتیشنیم نه اهل تحمل مهابت این مخلوق خداوندی که عقل باشه!)

الغرض! فعلا که نیاز مبرم دارم به بی فکری محض!!!


در هفته ای که گذشت، دو روز و یک شب در مشهد بودم و دو شب در قطار! این افطار و سحر در قطار بودن هم حکایتیست، که امیدوارم هیچوقت دچارش نشوید! یاد دو سال گذشته افتادم که تقریبا هفته ای دو شب را در قطار بودم، یعنی با تسامح، دو هفتم شبهای عمرم را! و اینکه این دو سال هم گذشت، چون شش سال قبلش که لیسانس گرفتم، و سالهای قبل ترش و ... و صد البته چون سالهای آتی که یا به دکترا گرفتن می گذرد، یا به زن گرفتن(!) یا به پول گرفتن، یا به گرفتن چیزهای دیگری از این دنیا، و باز هم البته روزی خواهد رسید که به طرفه العینی همه را می دهی و می روی. امان از این "بستانکاری"! دفتر حساب ما و این دنیا را، ستون "بدهکاری" نیست؟ این وجود نازنین ما به این دنیا چه می افزاید؟ چند تا طلبکار دیگه به بهانه بقای نسل!؟ و چه حساب ناموزونیست میان ما و این دنیا، و چه نسبت معکوسی میان برنده و بازنده این معامله؛ که هر که در آن بیشتر می گیرد، بازنده تر است و آنکه بیشتر می دهد، برنده تر! "قل هل انبئکم بالاخسرین اعمالا؟ الذین ضل سعیهم فی الحیوه الدنیا، و هم یحسبون انهم یحسنون صنعا!" بگو آیا شما را آگاه کنم به خسارت بار ترین اعمال؟ اعمال کسانی که تلاششان در حیات دنیا تباه شده ، حال آنکه گمان می کنند که بهره نیکویی برده اند!

اللهم، انی اسألک ایمانا لا اجل له دون لقائک:
خداوندا! از تو ایمانی می خواهم که تا روز دیدار تو باقی بماند.

احینی – ما احییتنی – علیه :
مرا – تا زمانی که زنده می داری – بر آن ایمان زنده بدار.

و توفنی – اذا توفیتنی – علیه:
و مرا – وقتی می میرانی ام – با آن ایمان بمیران.

و ابرئ قلبی من الریاء والشک و السمعه فی دینک، حتی یکون عملی خالصا لک:
و دلم را از ریا و شک و شهرت طلبی در دین خویش پاک گردان، تا آنجا که عملم خالص و یکسره برای تو باشد.


0 Comments:

Post a Comment

<< Home