Wednesday, March 30, 2005

درباره ترکمنستان – وضعیت سیاسی

در این کشور از زمان استقلال تا کنون، رئیس جمهوری وجود دارد بنام صفر مراد نیازف که به او ترکمنباشی (پدر ترکمن) هم می گویند. عکسها و مجسمه های او به وفور در همه جای شهر به چشم می خورد. تلویزیون رسمی این کشور تبلیغات فوق العاده زیادی درباره خدمات او که معمار دوران طلایی ترکمنستان نامیده می شود، پخش می کند.

بر در و دیوار شهر عبارتهایی در بزرگداشت دوران طلایی ترکمنستان نوشته شده است. مردم ظاهرا از او به بدی یاد نمی کنند و او را دوست دارند. از آزادیهای سیاسی و دموکراسی و تفکیک قوا و امثال آن خبری نیست. همه قدرتها در اختیار اوست. شنیدیم که تصمیم های قاطعی می گیرد و از هیچگونه ضایع کردن زیردستان خود حتی در برابر انظار مردم و در تلویزیون، ابا ندارد. در مورد همه چیز خودش اظهار نظر می کند و هیچ مخالفتی را هم تحمل نمی کند. مردم از آزادیهای اجتماعی برخوردارند. تقریبا هیچ ممنوعیت اجتماعی وجود ندارد (الا محدودیت ساعات کار اصناف که خیلی غیر طبیعی نیست).

در مجموع چیزی که کاملا مشهود است این است که تلاش می شود نیازف به عنوان قهرمانی که یک تنه در حال رساندن کشور به دوره طلایی خود است، شناسانده شود.

بر یک تنه بودن آن تاکید می کنم زیرا در این میان نه از مردم مشارکتی خواسته می شود و نه از نخبگان. گویی همه باید بنشینند تا این قهرمان کارش را انجام دهد و آنها از دسترنج او بهره مند شوند.

نکته تامل برانگیز هم همینجاست که آیا ممکن است چنین چیزی؟ و اگر ممکن است، آیا مطلوب هم هست؟ چه حکمتی در کار است که در کشورهای مشابه آن (گرجستان، اوکراین، و تازگی ها قرقیزستان)، بانگهای اعتراض برخواسته؟

اگر رهبران آن کشورها از وفاداران مسکو بودند و از بازماندگان فکری مارکسیسم، در ترکمنستان هم چندان تفاوتی حداقل در بروز خارجی قضایا وجود ندارد، الا اینکه شاید روابط نیازف با امریکا بهتر از یانکوویچ و آقایف و ... باشد! در هر حال، به نظر می رسد دوره اینگونه حکومتها به سر رسیده است.

اما یک نکته هست که خصوصا برای ما ایرانیان جای بسی تامل دارد: چگونه می توان از مزایای حکومتهای متمرکز مانند عدم کندی و اختلال امور به دلیل تمرکز تصمیم گیریها و عدم تشتت سلیقه ها و حتی عدم امکان خرابکاری مغرضان به دلیل عدم وجود آزادیهای سیاسی و فاقد قدرت بودن آنها استفاده کرد؟ به عبارت دیگر، اگر این نحوه حکومت، ممکن یا مطلوب نیست، پس ما چگونه باید بر این قبیل مشکلات که در کشورمان به شدت خودنمایی می کند فایق آییم؟

اگر راه حلی نیابیم، دور از انتظار نیست روزی که مجددا سر و کله یک منجی مقتدر پیدا شود که از همه بخواهد ساکت باشند و بنشینند و نظاره کنند معجزه او را! این مشکلی جدیست که باید راهی برای آن یافت، وگرنه راه حل آماده آن، تمرکز قدرت یا سپردن امور بدست یک شخص مقتدر، به قدر مقدور است. نمی شنوید استدلال موافقان آقای هاشمی را برای ریاست جمهوری که اقتدار ایشان را دلیل می آورند؟

0 Comments:

Post a Comment

<< Home